هرطور شده بهش می رسه. به گواهی انرژی و رنج صادقانه ام ذخیره درحافظه زمان،عاشقانه خواستم و رسیدم. باوجود بیماری و ضعف .اما زمزمه باران پشت پنجره خیلی هوس انگیز تر از همیشه منو به زیر خودش کشوند. تصور کردم چون تعطیله . زامبی های شهر خوابن. به همین دلیل هنزفری نزاشتم. و باز اذیت شدم. و عصبی . از ادامه راه منصرف شدم و با چیزایی که لازم داشتیم به خونه برگشتم. خیس خیس شدم . بارانی هم تاب نیاورد و مجذوب قطره های باران شد . منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ارزان کده obd2scanner همه چی ایران اینجا همه چی هست شب تمام حرف های نگفته ام آموزش هنرهای کودکان فروشگاه خرید اینترنتی سرور گارد رول پلی